AFF Fiction Portal

حشره ی حشری , افسانه ی دم پری

By: cixidoru
folder Misc. Non-English › Originals
Rating: Adult ++
Chapters: 25
Views: 710
Reviews: 0
Recommended: 0
Currently Reading: 0
Disclaimer: This is a work of fiction. Any resemblance of characters to actual persons, is purely coincidental. The Author holds exclusive rights to this work. Unauthorized duplication is prohibited.
arrow_back Previous Next arrow_forward

راه حل درست!

راه حل درست!

...

-پاشو بچه! میخوام کمکت کنم!

پری پروانه به بچه کمک میکند تا بنشیند و پشت پسرک را رو به خودش قرار میدهد؛ موقعیت حشری در محل اتصال دمبرگ نزدیک به تورفتگی برگ زرد شده ی نیلوفر آبی ست و پری در پشت پسرک قرار گرفته؛ پای پسربچه هنوز داخل آب است و خانم ماهی ها مشغول بوسیدن پاهای پسرک هستند؛ حال حشری خراب است و اختیار خودش را بدست پروانه خانم داده؛ پری با دو دست پایین تر خودش پاهای حشری را از زیر پشت زانو بالا میگیرد و پایین تنه ی بچه را بحالت سرپاگرفته بیشتر در آب برکه داخل میکند و اینکار ماهی خانمها را بیشتر وسوسه میکند و حمله های بوسه ای آنان را افزایش میدهد؛ خاله ماهیها با لبان کلفت و گوشتالودشان به زیر رانها و باسنها و حفره ی مقعد پسرک حمله میکنند و محکم آنها را میبوسند؛ در همین لحظه ی سرپا گرفتن بچه، پری خانم با دو دست دیگرش بطور همزمان دم حشری را با فشار دادن در آلت زنانه ی خودش فرو میبرد تا علاوه بر استحکام بیشتر جای بچه، خودش هم از پسرک کام بگیرد و از این عملیات لذت بیشتری ببرد، سپس با همین دو دست از زیر بغل پسرک دو پستان او را میگیرد و مالش و فشار میدهد تا او را بهتر تحریک کند؛ ماهی خانمها سرعت حمله های بوسان خود را افزایش داده اند و ضربه های محکمتر و بیشتری به بدن نرم پسربچه وارد میکنند؛ حشری حال خودش را نمیفهمد: او از این ضربات اذیت میشود اما در عین حال لذت زیادی میبرد؛

پری پروانه قاه قاه با صدای بلند بطرز مغرورانه ای می خندد:

-ببین چطوری خاله ها دارن ماچت میکنن کوچولو!؟

این حرف حشری کوچولو را بیشتر تحریک میکند و به نفس نفس می افتد؛

ماهیان ماده بوسه های تهاجمی پر شهوت خود را بر بدن نرم و لطیف پسرک شلیک میکنند بطوریکه برگ نیلوفر آبی تکانهای شدیدتری میخورد و بیشتر در سطح آب جابجا میشود؛ صدای شلپ شلوپ آب و صدای ماچ های آبدار و مکنده ماهی خانمها با صدای خنده های پیروزمندانه ی پری پروانه ترکیب شده و به سوی صدای آه و ناله های پسرک حشری یورش میبرد؛ البته صدا به گوش قورباغه و ها و وزغها نمیرسد چون نسبتا از اینجا دور شده اند؛ برگ زرد نیلوفر آبی اکنون کشتی ای ست که دچار طوفان شدیدی شده و در آب نوسان میکند ... و ناگهان لنگر این کشتی از جای خودش در می آید؛ پری پروانه دفعتا پاهای حشری را از هم بازتر میکند و با دستانی که زیر رانهای بچه گرفته بود اکنون از زیر زانوی او رد کرده و آلت جنسی کودک را فشار میدهد در لحظاتی که ماهیها لبانشان را بر راهای هوس انگیز و حفره ی مخرج پسرک می فشارند؛ همانطور که از اول این ماجرا ماده ماهیان دائما ارگاسم شده اند و تراوشات فراوان واژنهای خود را در آب رودخانه رها کرده اند، اختیار حشری هم از دستش خارج شده و همانند پری که در همین لحظه برای بار چندم امروز به ارگاسم رسیده، حشری هم عنان از کف میدهد و به حال انزال می افتد و پری پروانه این انزال را با ضربانهای نبض کیر و دم و پستانهای بچه زیر انگشتان و در کف دستان و کوس خود حس میکند؛ دمبرگ برگ زرد نیلوفر آبی از ساقه ی اصلی آن در عمق برکه کنده شده به روی آب می آید و شناور میشود؛ پری پروانه که پشت بدن بچه را بروی جلوی بدن خودش چسبانده به عقب خم میشود و خودش را به پشت روی برگ نیلوفر می اندازد، بدن بچه را که کامل از آب بیرون آورده روی بدن خودش خوابانده و اکنون نگاه حشری رو به آسمان است و از خستگی نفس های بلندی میکشد و نوازشهای دستان مهربان پری را روی سینه و شکم و آلت و پاهای خود حس میکند درحالیکه هنوز دمش در واژن پروانه قرار دارد ...

آرامشی پس از این طوفان به برکه برگشته و تلاطم برگ تمام شده و ماهیها که دیگر دسترسی به بدن حشری ندارند به آرامی زیر این برگ شناور شنا میکنند؛ پری و حشری لحظاتی آرام گرفته اند و بچه خوابالود شده؛ پری غلتی میزند و به طرف پهلو دراز میکشد، به آرامی دم پسرک را از آلت خود در می آورد و همانگونه دراز کش بدن بچه را نوازش میکند و حشری در این بعدازظهر به خواب سبکی میرود؛ پری چادر گلبرگی سفید و صورتی را روی بدن پسرک می اندازد؛

پری از جایش بلند میشود و بال زنان بطرف دمبرگ شناور در آب دست میبرد و سر آن را در دست میگیرد و بلند میکند و پرواز کنان برگ نیلوفر را بسان قایقی به دنبال خودش میکشد و به جاهای کم عمق رود میبرد، بجایی از رودخانه که ماهیها نمیتوانند تا آنجا شنا کنند و قورباغه ها هم معمولا به آنجا نمیروند...

به این میگویند یک فکر حساب شده! : اگر حشری پرواز میکرد خاله قورباغه ها او را در هوا می دیدند و شکار میکردند، اگر شنا میکرد خاله ماهی ها به او امان نمیدادند، اگر پروانه او را در آغوش خود میبرد باز هم وزغ خانم ها پسرک را میدیدند و از چنگش در می آوردند، اما تنها راه حل همین بود که پری یک قایق درست کند و با این روش پسرک را بدون جلب توجه با خودش به جاهای دورتر ببرد؛ آفرین بر خاله پروانه که به این روش فکر کرد! ... اما برای تهیه ی این قایق به وسیله ی طبیعی کاملا در دسترس متوسل شد: همان برگ نیلوفر آبی!؛ و برای جدا کردن این برگ زرد نیمه پژمرده از بوته ی اصلی از ماهیها کمک گرفت، همان ماهیانی که به پسرک حمله می کردند عامل نجات او شدند! آری! یک موجود باهوش همیشه تهدیدها را به فرصت تبدیل میکند! پری پروانه واقعا چه زن عاقل و باهوش و باتدبیری است که چنین راه حل درستی را یافت! واقعا از چنین دختر باهوش و فهمیده و باسوادی توقعی غیر از این هم نمیرفت! ... و اکنون افسار این مرکب و سکان این قایق در دستان باکفایت این دختر لایق و باشعور است همانطور که از اول این برنامه مدیریت این عملیات نجات در کف کفایت این خانم تحصیلکرده ی محترم بود ! ...

...

arrow_back Previous Next arrow_forward