AFF Fiction Portal

حشره ی حشری , افسانه ی دم پری

By: cixidoru
folder Misc. Non-English › Originals
Rating: Adult ++
Chapters: 25
Views: 711
Reviews: 0
Recommended: 0
Currently Reading: 0
Disclaimer: This is a work of fiction. Any resemblance of characters to actual persons, is purely coincidental. The Author holds exclusive rights to this work. Unauthorized duplication is prohibited.
arrow_back Previous Next arrow_forward

نجات و رهایی

نجات و رهایی

...

... پری پروانه نشان داد که یک مدیر با کمالات و لایق است و چطور در شرایط بحرانی از تهدید فرصت می سازد و اکنون فرمان کار را در دستان بالیاقت خودش گرفته و حشری را از برکه ی خانم قورباغه ها نجات داده و او را به جای امنی می برد ...

پری پروانه سر دمبرگ برگ نیلوفر آبی را در دست گرفته و پروازکنان با آرامش خاطر آنرا روی آب بدنبال خود می کشد؛ در چهره اش یک غرور خاصی دیده میشود چون پسرک را از دست قورباغه ها نجات داده احساس قدرت میکند؛ او در حقیقت با سیاست خاص خودش پسرک را از چنگ قورباغه ها درآورده و او را برای خودش برداشته؛

... حشری در اثر ماجراهایی که چند دقیقه پیش بر او گذشته اکنون خسته و بیحال است و به خواب سبکی فرو رفته؛ او که دیگر با کمک پروانه از برکه ی قورباغه ها دور و از دست آنان آزاد شده کمی آرامش خاطر یافته و با خیال نسبتا راحت تری خوابیده؛ پری پروانه با وجود حس مالکیت بر پسرک باز هم با او مهربان است و این قایقرانی را با ملایمت انجام می دهد تا حشری کوچولو از خواب بیدار نشود و استراحت کند؛ حرکت آرام قایق برگی حالت یک گهواره ی راحت را به این پسربچه میدهد و باعث آرامش او در خوابش میشود؛ اما این خواب سبک خیلی هم دوام ندارد؛ قایق متوقف میشود و این تغییر حالت باعث میشود حشری بیدار شود؛ پری به یک جای امن رسیده و قایق را نگه میدارد؛

پری زیرلب باخودش زمزمه میکند: اهه چرت بچه پاره شد!

و خطاب به حشری میگوید: بیدار شدی ؟ راحت باش، دیگه رسیدیم! ولی تو بخواب! من میرم یه خورده خوراکی پیدا کنم برات بیارم!

و پری پروانه حشری را که هنوز دراز کشیده برای لحظاتی رها میکند و پر میزند تا کمی گرده ی گل برای عصرانه بیاورد؛ او با این خیال راحت حشری را رها کرده که بچه خسته و خوابالود است و فکرش را هم نمیکند که فکر فرار به سر پسرک خطور کند...

... پری مشغول جمع آوری گرده ی گل است و با خودش نقشه میکشد که چطور بعد از سیر کردن شکم پسربچه، شکم خودش را هم با بدن او سیر کند! پری هنوز سیر نشده و میخواهد بزودی از جلو به حشری تجاوز کند!... پری با شوق تجاوز دوباره به حشری کار غذا جمع کردن را خیلی زود تمام میکند تا پیش پسرک برگردد، اما وقتی برمیگردد می بیند پسرک روی برگ نیست...

arrow_back Previous Next arrow_forward