AFF Fiction Portal

حشره ی حشری , افسانه ی دم پری

By: cixidoru
folder Misc. Non-English › Originals
Rating: Adult ++
Chapters: 25
Views: 703
Reviews: 0
Recommended: 0
Currently Reading: 0
Disclaimer: This is a work of fiction. Any resemblance of characters to actual persons, is purely coincidental. The Author holds exclusive rights to this work. Unauthorized duplication is prohibited.
arrow_back Previous Next arrow_forward

شستشو

شستشو

دخترها در حالی که حشری کوچولوی نیمه بیحال را در آغوش و روی زانو دارند نوازشش میکنند و با هم حرف میزنند:

پری: حیف که روش آب ریخت بوی خوبش رفت!

زری: آره! تازه الان باید دوباره حمومش کنیم، خودمونم باید بشوریم!

پری: اما بعد از حموم میدونم باید چیکارش کنم که بهمون بیشتر حال بده!

و زری و پری غش غش می خندند!!!...

... پری بچه را در آغوش میگیرد و همراه زری به پرواز در می آید؛ آنها در مسیرشان از کنار برگی که دقایقی پیش روی آن نشسته بودند عبور می کنند و زری یک صابون بزرگ دست ساخته ی پری را از کنار وسایل روی برگ برمیدارد و با هم به راهشان ادامه میدهند تا بچه را به یک شعبه ی کم عمق و خلوت رودخانه ببرند و او و خودشان را بشویند؛ اینجا یک جای دنج و امن و خلوت و ساکت است؛ اینجا کم عمق است و قورباغه ها و ماهیها نمیتوانند در آن رفت و آمد کنند؛ این همانجایی ست که حشری دیروز از دست پری پروانه فرار کرد...

پری بچه را روی زمین می گذارد تا دو کاسه ی آب از گلبرگها و گلهای بر زمین افتاده ی اطرافش بسازد؛

ناگهان صدای خاله وزغ از دور می آید؛ حشری وحشت می کند چون می ترسد دوباره به دست قورباغه ها بیفتد؛ و او بخاطر این ترس در همان حالت درازکشیده روی زمین بی اختیار ادرار میکند؛ آخر میدانید؟ بچه از بعد از صبحانه تا الان ادرار نکرده و تازه از اول صبح تا این لحظه کلی هم استرس داشته!

زری که نمی تواند جلوی خنده اش را بگیرد: اوا نیگا کن بچه جیش کرده!

پری با خنده و تمسخر و نگاه به بچه اما با سر متمایل به دوستش زری: آره نیگا چطور این بچه ترسو تو خودش شاشیده!

و کامل رو به حشری درحالیکه انگار نقش بازی می کند: تو چرا از ما می ترسی کوچولو؟

و با تحقیر و تمسخر ادامه میدهد: آهان! از خاله قورباغه میترسی؟!

البته معلوم است که پری از اول هم فهمیده ترس بچه از قورباغه ها ست نه از پروانه و زنبور؛

و پری گویی که انگار نقطه ضعفی از حشری پیدا کرده با حالتی آمیخته از تهدید و استهزاء می گوید: اگه حرف گوش کن نباشی دوباره میدیمت دست قورباغه ها تا بکننت!

و بچه جرأت فرار ندارد هرچند که نمیتواند فرار کند با آنهمه آب کوس که روی بدن و بالهایش ریخته! و او واقعا یک حمام حسابی نیاز دارد تا آب کوص و ادرار همه باهم از بدنش پاک شود...

زری و پری با کاسه های گلبرگی دست سازشان آب زلال را از جوی برمیدارند و روی خودشان و حشری میریزند و حالا با آب و صابون بدنهایشان را می شویند؛ و دوباره آب بر سر خود و بچه میریزند و کف صابونها روی زمین جاری میشود؛ اکنون پس از آبکشی بدنهای تمیزشان به زیبایی می درخشد؛

نسیم ملایمی می وزد و به آفتاب ملایم و سایه روشن کمک میکند و خیسی تن این سه حشره رفع میشود اما بدنهایشان هنوز کمی نم دارد...

arrow_back Previous Next arrow_forward