ØØ´Ø±Ù‡ ÛŒ ØØ´Ø±ÛŒ , Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ÛŒ دم پری
بریم خونه!
بریم خونه!
...زری و پری دوباره بچه را شستشو داده اند؛
-دوباره ØØ³Ø§Ø¨ÛŒ ترتمیز شده!
-آره ولی Ùکر کنم بهتره تا قورباغه ها نیومدن این ور ببریمش خونه...
-راست میگی! اگه ببیننش از دستمون درش میارن Ù…ÛŒ برن مثل قبل Ùقط خودشون بهش تجاوز میکنن دیگه چیزی به ما نمیرسه!
-آره اگه دست خاله وزغا دوباره بهش برسه دیگه ما چیزی گیرمون نمیاد!
زری Ùˆ پری با قهقهه Ù…ÛŒ خندند اما زود با دست جلوی دهنشان را Ù…ÛŒ گیرند تا توجه وزغها به این سمت جلب نشود؛ تا همین الان هم به خاطر صدای خنده های دخترها Ùˆ جیغ Ùˆ آه Ùˆ ناله های ÙØ³Ù‚Ù„ÛŒ موقع تجاوز ممکن است ØÙˆØ§Ø³ قورباغه ها به این طر٠متوجه شده باشد، میدانید؟ قورباغه ها Ùˆ وزغهای این برکه شنوایی Ùˆ بینایی خوبی دارند همانطور Ú©Ù‡ ØØ´Ø±Ø§Øª این جنگل علاوه بر آن بویایی قوی Ùˆ عالی دارند!
زری بچه را در آغوش Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ دخترخانمها به پرواز در Ù…ÛŒ آیند؛ زری بچه را Ù…ØÚ©Ù… بغل کرده تا ÙØ±Ø§Ø± نکند، هرچند خود ØØ´Ø±ÛŒ از ترس شکار شدن دوباره توسط قورباغه ها خیال ÙØ±Ø§Ø± ندارد گرچه در دستان این دخترها هم از امنیت چندانی خبری نیست!...
زری: ببریمش خونه ÛŒ من اونجا بهش عسل بدم بخوره بچه تقویت بشه، Ø·ÙÙ„Ú©ÛŒ خیلی ضعی٠شده! خودمونم باید یه غذای مقوی بخوریم تا بازم زور داشته باشیم بکنیمش!
پری: باشه عزیزم! ولی یادت باشه دÙÙ‡ ÛŒ بعد باید بیاریش خونه ÛŒ من تا ØØ³Ø§Ø¨ÛŒ ازش پذیرایی کنم!
زری: خیله خب عزیزم! خونه ی من و تو نداره که! اما الان نوبت منه که مهمون من باشه!
پری: مهمون هردومونه! بی تعارÙ!
Ùˆ زری Ùˆ پری با Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„ÛŒ Ùˆ صدای بلندی Ù…ÛŒ خندند چون ØØ§Ù„ا از برکه دور شده اند Ùˆ خیالشان از بابت قورباغه خانمها Ø±Ø§ØØª است...
با این ØµØØ¨ØªÙ‡Ø§ راه کوتاه میشود Ùˆ Ú©Ù… Ú©Ù… ساختمان کندوی مجردی زری خانم روی شاخه ÛŒ درختی در جنگل از دور دیده میشود...