ØØ´Ø±Ù‡ ÛŒ ØØ´Ø±ÛŒ , Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ÛŒ دم پری
بوی گلهای بهاری
این یک اثر داستانی است. هر گونه شباهت شخصیت ها به Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ واقعی، کاملا تصادÙÛŒ است. نویسنده ØÙ‚وق Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÛŒ این اثر را دارد. Ú©Ù¾ÛŒ غیر مجاز ممنوع است
Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ÛŒ دم پری.
پسرک خردسال ÙØ³Ù‚Ù„ÛŒ بندانگشتی Ú©Ù‡ توسط خاله قورباغه دزدیده شده بود پس از بارها مورد تجاوز قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ† توسط وزغها Ùˆ قورباغگان ماده تصمیم به ÙØ±Ø§Ø± از برکه Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ با دادن رشوه به Ø³Ø§ØØ±Ù‡ های جنگل از آنها Ú©Ù…Ú© خواست Ùˆ آنها با Ø§ÙØ³ÙˆÙ† Ùˆ جادو او را تغییر دادند Ùˆ او تبدیل به یک پسربچه ÛŒ ØØ´Ø±Ù‡ مانند شد با بال مگس مانند Ùˆ دمی Ú©Ù‡ مثل کیر اضاÙÛŒ از پشتش درآمده، (چون او قابلیت مورد تجاوز قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ† توسط چندین زن را بطور همزمان دارد اهالی جنگل Ùˆ برکه Ùˆ دشت نام او را "ØØ´Ø±ÛŒ" گذاشته اند مخصوصا ØØ§Ù„ا Ú©Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ یک ØØ´Ø±Ù‡ درآمده؛) او خواست شبانه با پرواز از برکه ÙØ±Ø§Ø± کند اما قورباغه ها اورا دیدند Ùˆ اورا شکار کردند Ùˆ باز هم به او بارها تجاوز کردند، اما بالاخره پس از مدتی البته اینبار هم با دادن باج Ùˆ رشوه به خانم ماهی ها Ùˆ با Ú©Ù…Ú© پروانه توانست از رودخانه دور شود؛ ولی چون از نظر سوء پروانه نسبت به خود خسته شده بود از دست او هم ÙØ±Ø§Ø± کرد Ùˆ به یک بوته ÛŒ Ú¯Ù„ پناه برد Ùˆ لابلای گلبرگها پنهان شد...
(اول قرار بود نام پسرک در این سری "دم پری" باشد چون شبیه یک پری است Ú©Ù‡ دم دارد Ùˆ نام داستان هم میشد "Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ÛŒ دم پری"ØŒ اما چون نام شخصیت پروانه خانم هم "پری" است برای اشتباه نشدن اسامی Ùˆ گیج نشدن خواننده اسم پسرک را "ØØ´Ø±ÛŒ" گذاشتم Ùˆ نام داستان را "ØØ´Ø±Ù‡ ÛŒ ØØ´Ø±ÛŒ" نهادم.)
ØØ´Ø±Ù‡ ÛŒ ØØ´Ø±ÛŒ
بوی گلهای بهاری
- Ú†Ù‡ خوب شد لابلای این گلبرگا قایم شدم! اقلا Ú©Ù…ÛŒ از یه شب Ø±Ø§ØØª خوابیدم! تو این جنگل همه ÛŒ این ØØ´Ø±Ù‡ خانوما بدجوری نیگام میکنن! منم Ú©Ù‡ نمیتونم توی طبیعت لباس بپوشم! اونم با این شاخک Ùˆ بال Ùˆ دمی Ú©Ù‡ من دارم!
ØØ´Ø±ÛŒ ÙØ³Ù‚Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ تازه از خواب بیدار شده Ùˆ روی رختخوابش Ú©Ù‡ همان Ú¯Ù„ زیباست نشسته، دستهایش را بالا Ù…ÛŒ برد Ùˆ Ú©Ø´ Ùˆ قوس Ù…ÛŒ آید Ùˆ خمیازه ÛŒ بزرگی Ù…ÛŒ کشد تا در این ØµØ¨Ø Ø²ÙˆØ¯ Ùˆ خنک Ú©Ù…ÛŒ Ø³Ø±ØØ§Ù„ شود... ØµØ¨ØØ§Ù†Ù‡ اش را در همان رختخواب Ù…ÛŒ خورد: گرده Ùˆ شیره ÛŒ شیرین Ùˆ خوشمزه ÛŒ همان Ú¯Ù„! Ùˆ با نوشیدن قطره های شبنم روی گلبرگها تشنگی اش را ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ نشاند...
او بخاطر ØÙ…امی Ú©Ù‡ دیشب زیر باران کرده تمیز است؛ Ùˆ البته به دلیل همین باران است Ú©Ù‡ برنامه ÛŒ ÙØ±Ø§Ø±Ø´ از جنگل Ùˆ برکه برای بار چندین Ùˆ چندم به تأخیر Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡Ø› اما Ø¨Ù‡Ø±ØØ§Ù„ اکنون او Ù…ÛŒ خواهد با پیدا کردن شبنم بیشتر باز هم خود را بشوید چون همه ÛŒ بدنش در طول شب با گرده ÛŒ Ú¯Ù„ Ùˆ گلاب تماس داشته؛ در ØÙ‚یقت او چند ساعت میان یک ØÙ…ام یا ØÙˆØ¶Ú†Ù‡ ÛŒ پر از عطر Ú¯Ù„ بهاری خوابیده بوده! ...
...ØØ´Ø±ÛŒ همانطور لخت Ùˆ عور Ùˆ برهنه به پرواز در Ù…ÛŒ آید تا آب تمیز Ùˆ کاÙÛŒ برای ØÙ…ام کردن ØµØ¨Ø Ø¨ÛŒØ§Ø¨Ø¯ØŒ اما چون بدنش با گلاب خوشبو شده Ùˆ عطر تندی از بدن معطرش به مشام میرسد، با نسیم صبØÚ¯Ø§Ù‡ÛŒ این بو در مسیر پرواز در پشت سرش پخش Ù…ÛŒ شود Ùˆ توجه پروانه Ùˆ زنبور را به خود جلب میکند Ú©Ù‡ روی Ú¯Ù„ÛŒ نشسته Ùˆ مشغول ØµØØ¨Øª هستند؛ البته ØØ´Ø±ÛŒ اصلا متوجه ØØ¶ÙˆØ± این دو خانم Ù…ØØªØ±Ù… نشده است؛ این دو دختر Ø³Ø·Ø Ø¨Ø§Ù„Ø§ تا کنون مگسی به این زیبایی Ùˆ خوشبویی ندیده بودند! مخصوصا Ú©Ù‡ این یکی پسر است، تنها پسر جنگل...
Ùˆ البته Ú©Ù‡ ØØ´Ø±ÛŒ مگس نیست!ØŒ یک آدم است Ú©Ù‡ با Ø§ÙØ³ÙˆÙ† جادوگران جنگل به این روز Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اما در اینجا او را ØØªÛŒ در ØØ¯ یک مگس هم آدم ØØ³Ø§Ø¨ نمیکنند! Ùˆ ØØ§Ù„ا او در جنگلی پر از بانوان Ùˆ خانمهای زیبا با چشمان ØØ±ÛŒØµ Ùˆ دلهای آزمند اسیر شده Ùˆ گیر Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ùˆ انگار قرار نیست به این زودی ها از این مکان مقدس جادویی نجات یابد...